بحران میانسالی

بین سنین ۳۵ تا ۵۰ سالگی، تغییر عمیقی در روان انسان صورت می گیرد. خصایصی که از ایام کودکی ناپدید شده بودند دوباره به سطح می آیند. باورهای همیشگی، اخلاقیات و اصول زندگی ناگهان مورد سوال قرار می گیرند (اگر بتوانیم آن را تاب بیاوریم و جرات پرسیدن برخی از آن سوال ها را از خود داشته باشیم)…

حالا به قدری زندگی نزیسته روی هم جمع شده که ما زیر خواسته های برآورده نشده و آرزوهای دیرینه غرق می شویم.

یونگ در رابطه با این گذار می نویسد:

هرچه به اواسط عمر نزدیک تر می شویم و هرچه بیشتر در زمینه نگرش های شخصی و موقعیت های اجتماعی مان به موفقیت دست یافته باشیم بیشتر به نظر می رسد که مسیر صحیح را کشف کرده ایم و به آرمان و اصول رفتاری درست دست یافته ایم. به این دلیل، تصور می کنیم آن ها ابدی اند و می خواهیم به آن ها بچسبیم.

ما این واقعیت اساسی را نادیده می گیریم که دست یابی به اهداف اجتماعی تنها به بهای کاسته شدن از جوانب دیگر شخصیت کسب شده است.

جوانب بسیار زیادی از زندگی فردی که آن ها نیز باید تجربه می شدند در انبار و میان خاطرات گرد و غبار گرفته تلنبار شده اند…!

رابرت جانسون

همچنین ببینید

خوشبختی در کنار شماست

لازم نیست زن و شوهر خوشبختی شون رو به همه ثابت کنن.. .همین که زندگیت …

پاسخی بگذارید